Tuesday, December 15, 2009

نامه ای به جمیله دختر آیت الله علم الهدی

نامه ای به جمیله دختر آیت الله علم الهدی - نسترن ادیب راد

سلام دوست و همکار عزیز خانم دکتر جمیله علم الهدی

روزگاری ما باهم در سنگر دانشگاه درخدمت دانشجویان و اهداف متعالی تعلیم و تربیت. بودیم. دست تقدیر این بود که من به تبعیدی خود خواسته روم و شما در سنگر دانشگاه باقی بمانید

خاطرم هست که انتخاب جنابعالی به سمت مدیر فرهنگی دانشگاه شهید بهشتی، به دلیل روحیه ملایم، بلند نظری و سعه صدر شما بود و در آن زمان هم به دلیل تفکر منطقی و عدم پیروی از یک سو نگری و تنگ نظری از سوی جریاناتی تحت فشار بودید که همین امر باعث شد با تغییر رییس وقت دانشگاه به دنبال دور اول انتخاب احمدی نژاد با فرض این که در شرایط جدید کاری از پیش نمی رود از سمت خود استعفا دهید.

شما فرد تحصیلکرده ای هستید و رشته تخصصی شما تعلیم و تربیت است و ظاهرا درجبهه دانشجویان و اساتید قرار دارید سوال من این است آیا قلبا هم در این جبهه قرار دارید ؟ آیا شما به عنوان فرد وارسته ای که در صف مقدم ارتباط با دانشجویان و جامعه قراردارید و از نزدیک با درد و رنج آنان در تماس هستید آیا تا به حال صدای مظلومیت شاگردانتان را شنیده اید؟ آیا می دانید حقیقتا چه می گویند؟ آیا تا به حال کلامی با پدر خود در مورد خواسته واقعی دانشجویان و مردم سخن گفته اید؟ آیا می دانید پدر شما شمشیر را برعلیه مردم از روبسته است و می رود تا در تاریخ اسم خود را در کنار نام عمرو عاص ها ثبت کند. آیا می دانید گفتن این جملات

"بايد حواستان جمع باشد گرفتار جنگ نرم دشمن نشويد و با محافظه کاري حرفهايتان را نزنيد" چه عاقبت خطرناکی را برای خاندان شما در پی خواهد اشت آیا آنگاه می توانید دامن خود را از ننگ دست داشتن در خون مردم پاک کنید. شمایی که روشنفکر و اندیشمند هستید و دست به تحقیق و تالیف در زمینه تعلیم و تربیت می زنید چگونه تهدیدهای پدر خود را برعلیه ملتی که بجز فریاد اسلحه ای ندارد از نظر تربیتی تحلیل می کنید

آیا می دانید گناه تحریک و تهییج یک مشت افراد ناآگاه و فریب خورده و یا منفعت طلب برای دریدن بی گناهان به جرم این که می گویند هیچ کس بجز خدا مطلق نیست به گردن پدر شما و همچنین خود شما است که با وجود آگاهی و علم کافی و بدون اعلام براعت، فقط نظاره گر جریانات بودید؟ از شما می پرسم آیا مقام رهبری که در برج و بارو نشسته و فرمان حمله به مردمی را صادر می کند که طالب رای دزدیده شده خود بودند و به حمایت از راهزنان و برای سرکوبی مردم از هیج زوشی فرو گذار نمی کند از کشتن شکنجه، تجاوز، ربودن و هر راه دیگری برای خاموش کردن مردم ابایی ندارد، مظلوم است و مردم بی گناه که به جز اشک ریختن بر شهیدانشان و طلب رای و حق خود هیچ اسلحه دیگری ندارند ظالم هستند؟ به نظر می رسد پدر شما به دلیل دریافت اطلاعات غلط و یا کم سویی چشم و قوه شنوایی جای ظالم و مظلوم را اشتباه گرفته اند.

از شما که اهل فکر هستید می پرسم چه شباهتی بین حضرت مسلم و مقام رهبری می بینید؟ آیا حضرت مسلم حاکم مطلق و بلامنازع وقت خود بود؟آیا در زمان خود ادعایی خدایی داشت؟آیا حضرت مسلم پول نفت و اسلحه و تشکیلات مخوف اطلاعاتی و زندان و کهریزک و احمدی نژاد کذاب و پسران طمعکار و سرداران اشباع از پرخوری و چپاول داشت که مستحق مقایسه با رهبری شده است؟ آیا پدر شما می داند که با این قیاس مع الفارق خود چه لطمه ای به حضرت مسلم می زند؟ آیا می دانید که با این کار خود نه تنها رهبر را نجات نمی دهد بلکه مسلم را هم خراب می کند؟ آیا خود شما به عنوان چهره دانشگاهی می توانید حیله و نیرنگهایی که کودتاچیان برای وارونه کردن نتایج انتخابات به کار بردند منکر شوید و با روش فرافکنانه آن را به مردم نسبت دهید؟ آیا شما که در متن مردم هستید می توانید این حرف پدرتان را قبول کنید که منشا این جنبش عوامل خارجی است در حالی که نشانه های جنبش در زمان مسئولیت شما در بین دانشجویان و مردم آشکار بود درست زمانی که ازموسوی و کروبی و دیگران هیچ خبری نبود.

از شما همکار قدیمی، می خواهم تا دیر نشده به داد پدر خود برسید و ایشان را که پایی لب گور دارند نهیب بزنید و از قهر الهی که به دنبال قهر مردم دامن ایشان و خانواده شما را خواهد گرفت برحذر دارید و ایشان را که سالیانی دراز در عبادت و بندگی خدا مشغول بوده اند و به دلیل کهولت سن ممکن است دچار فراموشی و یا ضعف شناخت شده باشند از مهلکه برهانید تا بلکه خاندان خود را از آتشی که به دست پدرتان و همفکرانشان برافروخته تر می شود نجات دهید.

No comments:

Post a Comment