Tuesday, December 15, 2009

حال آقای خامنه ای خوب نیست

حال آقای خامنه ای خوب نیست!

من به واقع نگران آقای خامنه ای هستم؛نه؛درست تر اینکه نگران ایران ام و دقیقا به همین علت، حال و روز کسی که بر ایران فرمان می راند؛اسباب دلواپسی ام شده است.چرا؟آخرین حرف ها و سخنان ولی مطلقه فقیه،بوی عقل، انصاف و اجتهاد ـ که اینها ظاهرا همگی از شرایط ولی فقیه هستند ـ نمی دهد؛به واگویی های کسی می ماند که خود نیز دیگر خود را باور ندارد.

از همه اتفاقات بعد از کودتای 22 خرداد که بگذریم ـ از جمله اینکه ولی فقیه قبل از طی مراحل معمول قانونی به میانه پرید تا حکم برکشیده اش را رسمیت بخشد ـ این آخرین نطق را با هیچ منطقی نمی توان همسنگ کرد.یک به یک این نطق را بازخوانی کنیم.

آقای خامنه ای با«فضلاى گرامى، طلاب عزیز، اساتید و مدیران حوزه‌ علمیه‌ قم» که« همه در این جمع تشریف دارید و جمع ممتاز و كم‌نظیرى است» سخن می گوید.

حالا بگذریم از اینکه این «همه» خیلی هم «همه» نیستند،و خیلی هم«عزیز» نه،اما با فرض اینکه چنین باشد،می رسیم به سخنان ایشان که می گوید:"روز بیست و هفتم آذر - چند روز دیگر - روز پیوند یا وحدت حوزه و دانشگاه است. همه‌ این مناسبتها براى ما كه كمربسته‌ تبلیغ دین و ابلاغ حقیقت به دلها و ذهنها هستیم، مناسبتهاى مهم و درس‌آموزى است."

سئوال:«کمر بسته تبلیغ دین و ابلاغ حقیقت» یعنی چه کسی؟آقای خامنه ای؟آقای احمدی نژاد؟شاید سید مجتبی که خواب رهبری می بیند یا سرداران سپاه؟کدام؟

ابلاغ حقیقت یعنی چه؟تایید ریاست جمهوری احمدی نژاد؟چشم بستن به روی رای میلیون ها ایرانی؟دادن حکم تا ابد نگفتن و ننوشتن به احمد زیدآبادی؟حکم بازگرداندن بیماران از تخت بیمارستان ها به زندان ها؟

رهبر «کمر بسته حقیقت» در ادامه از «روز مباهله» می گوید:" روزى كه پیامبر مكرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانى خود را به صحنه مى‌آورد. ...عزیزترین انسانها را انتخاب می‌كند و به صحنه مى‌آورد براى محاجه‌اى كه در آن باید مایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد....»

سئوال:آقای خامنه ای شما «پیامبر»ید و آقای احمدی نژاد و سردار نقدی و برادر طائب و برادر شریعتمداری و برادر سعید مرتضوی و برادرانی که به فرزندان ایران در کهریزک،تجاوز کردند،«عزیزترین عناصر انسانی»؟22 خرداد هم همان روزی بود که شما«عزیزترین عزیزان » خود را انتخاب کردید« آن هم با این هزینه‌ سنگین»؟

رهبر حکومت اسلامی ادامه می دهد:"ما معممین یك امتیاز داریم كه تبلیغ رویاروى و چهره‌به‌چهره می‌كنیم. این یك كار بى‌نظیرى است كه هیچ چیزى جاى این را نمی‌گیرد؛ منبر رفتن، با مردم حرف زدن. ... این یك تأثیرى دارد، یك خلأئى را پر می‌كند كه سایر دستگاه‌ها و شیوه‌هاى تبلیغى این اثر را ندارد. پس تبلیغ مهم است و امروز ابزار اساسى است. ما هم یكى از شیوه‌هاى مؤثر تبلیغ را در اختیار داریم.»

سئوال:آقای خامنه ای؛از کدام تبلیغ«چهره به چهره»حرف می زنید؟نکند منظورسخن گفتن در فضاهای دربسته و در محاصره سپاه و بسیجی و اسلحه باشد!تعریف چهره به چهره این است؟در شرایطی که برگزاری هر مراسم مذهبی،کابوسی شده ست برای شما و این«عزیزترین عزیزان»،امتیاز شما معممین چیست؟از کدام کارسازی سخن می گویید؟وقتی هاشمی رفسنجانی هم حق رفتن بر منبر ندارد و احمد جنتی بر محراب نماز جمعه شلتاق می کند و احمد خاتمی،این «شیوه موثر تبلیغ» که از آن سخن می گویید،کدامست؟

آقای خامنه ای! وقتی می گویید«دشمنان حقیقت دنیادارانند، قدرتمندانند، طواغیت عالمند؛ در طول تاریخ این جور بوده است، تا آخر هم، تا زمانى كه دولت حقه‌ ولى‌عصر (ارواحنا فداه) ظهور بكند، همین جور خواهد بود»منظورتان کیست؟ آیت الله منتظری در حصر؟میرحسین موسوی که حتی امکان تماس آزاد با یارانش را ندارد؟آیت الله کروبی که هر جاهست،ماموران «عزیزترین عزیزان» شماهم هستند برای آنکه زهر چشمی ازاو بگیرند؟یا شاید دشمنان حقیقت، میلیون ها مردمی هستند که دست خالی در خیابان ها،شعار می دهند و پاسخ شعارهایشان را با گلوله و زندان و شکنجه می گیرند؟نکند به مجید توکلی اشاره دارید که از بس دشمن حقیقت بود،جان خود میانه گذاشت تا بگوید در برابر این استبداد باید ایستاد؟

ولی مطلقه فقیه! در سخنان خود،از صحرای کربلا رسیده اید به کربلای ایران:"مهمترین برهه‌اى و زمان و مكانى كه تبلیغ، آنجا معنا می‌دهد، جایى است كه فتنه وجود داشته باشد... در سطح داخل جامعه‌ خودمان كه نگاه كنید، همین جور است. ....شما ملاحظه كنید یك عده‌اى قانون‌شكنى كردند، ایجاد اغتشاش كردند، مردم را به ایستادگى در مقابل نظام تا آنجائى كه می‌توانستند، تشویق كردند - حالا تیغشان نبرید؛ آن كارى كه می‌خواستند نشد، او بحث دیگرى است؛ آنها تلاش خودشان را كردند - زبان دشمنان انقلاب را و دشمنان اسلام را دراز كردند، جرأت به آنها دادند؛ كارى كردند كه دشمنان امام - آن كسانى كه بغض امام را در دل داشتند - جرأت پیدا كنند بیایند توى دانشگاه، به عكس امام اهانت بكنند؛كارى كردند كه دشمنِ مأیوس و نومید، جان بگیرد، تشویق بشود بیاید در مقابل چشم انبوه دانشجویانى كه مطمئناً اینها علاقه‌مند به امامند، علاقه‌مند به انقلابند، عاشق كار براى كشور و میهنشان و جمهورى اسلامى هستند، یك چنین اهانتى، یك چنین كار بزرگى انجام بدهند. آن قانون‌شكنى‌شان، آن اغتشاش‌جوئى‌شان - تشویقشان به اغتشاش و كشاندن مردم به عرصه‌ اغتشاشگرى - این هم نتایجش. "

آقای خامنه ای!آقای پیامبر!آقای امیرالمومنین! موسوی و کروبی،زبان دشمنان را دراز کردند یا شما که«با قانون شکنی» مردمان را به خیابان ها کشاندید؟اگر شما اجازه می دادید نمایندگان معترضین، نتیجه واقعی انتخابات را بررسی کنند و بلافاصله قلم تایید بر حکم «عزیزترین عزیزان» خود نمی کشیدید،این «اغتشاش» ها روی می داد؟اگر شما بردهان همیشه باز احمدی نژاد نمی کوبیدید که مردمان را«خس و خاشاک» نخواند،غرور جوانان ما چنین زخمی می شد؟شما، ولی مطلقه و فرزانه این همه خس و خاشاک نبودید؟نیستید؟اصلا وقتی در کشوری این همه خس و خاشاک هست و هر روز هم افزون تر می شود،معنی دیگرش این نیست که «پیامبر» زمان، کارش را نادرست انجام داده است؟«اینها ایجاد فتنه می‌كند؛ یعنى فضا را فضاى غبارآلود می‌كند»یاحمایت بی چون و چرای شما از باند امنیتی ـ نظامی حاکم برایران؟

گفته اید:" اهانت به عکس امام كار كمى نیست؛ كار كوچكى نیست."حتی اگر بپذیریم چنین کاری از مردمان سرزده باشد ـ که چنین نیست ـ چرا در برابردیگر کارهایی که کوچک نبودند،سکوت کردید؟تجاوز به فرزندان مردم،کار کوچکی بود؟هر فقیه عادلی ـ نه؛هر انسانی ـ جای شما بود در این اندوه،به چله می نشست و خاک بر سر و صورت می پاشید؛شما چه کردید؟در همین لحظه،صورت نجیب مجید توکلی را پیش روی مجسم کنید که دوباره در دستان کسانی اسیرست که بار پیش، از شیوه استعمال شیشه برای ادب کردن او یارانش بهره بردند،و امروز خونی ترند؛کار امروز آنان«کارکوچکی»ست؟

آقای خامنه ای!شما خطاب به موسوی و کروبی و بالتبع،میلیون ها انسانی که با نشانه سبز فریادمی زنند:مرگ بردیکتاتور،می گویید:" این عقلانیت است كه دشمنان این ملت و دشمنان این كشور و دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب، شما را از خود بدانند و براى شما كف و سوت بزنند، شما هم همین طور خوشتان بیاید، دل خوش كنید؛ این عقلانیت است؟عقل این است كه بمجردى كه دیدید برخلاف آن مبانى‌اى كه شما ادعایش را می‌كنید، چیزى ظاهر شد، فوراً خودتان را بكشید كنار، بگوئید نه نه نه، ما نیستیم؛... بكشید كنار. انتخابات تمام شد. انتخاباتى بود، عمومى هم بود، درست هم بود، اشكالى هم نتوانستند بر انتخابات بگیرند و ثابت كنند...قانون، ملاك است، معیار است. چرا اینجورى میشود؟ چرا؟ این، هواى نفس است."

آقای خامنه ای!کجای کارید؟همین اصرار شما بر قانونی بودن انتخابات است که موجب این«اغتشاش» شده.این انتخابات،درست نبود؛قانونی نبود؛انتصابی بود که در آن برای «عزیزترین عزیزان»شما هزار هزار برگ رای یکسان به صندوق ها ریخته شد؛ انتخاباتی بود که ده ها ابهام پیش روی مردمان گذاشت.انتخاباتی بود که رسیدگی به تقلب در آن را هم به متقلبان سپردید؛به قانون شکنان. این«هوای نفس» نبود؟اینجا«قانون،ملاک» بود؟

آقای ولی مطلقه فقیه!شما گفته اید که«من هیچ اعتقادى ندارم به دفع؛ اعتقاد من به جذب حداكثرى و دفع حداقلى است».تک تیراندازان حاضر در میدان های تهران،برای دفع آمده بودند یا برای جذب؟آنها که قلب فرزندان ایران را نشانه گرفتند،بعد در کالبد شکافی،به قساوت تیرها از تن آنان در آوردند،جنازه ها را به شرط عدم برگزاری مراسم به خانواده های داغدیده تحویل دادند،گریه مادران را تاب نیآوردند،برادران را دستگیر کردند ومی کنند...در حال«دفع»اند یا«جذب»؟

این«نظام، نظام الهى است» که در آن جای دانشجو،به بسیجی حقوق بگیر سپرده می شود و جای صاحب منبر،به احمد خاتمی و ملاحسنی و احمد جنتی؟

اگر«درهمین قضایا دانشگاه بسیار آزمایش خوبى داد» و نشان داد كه «توى صحنه است، آگاه است، بیدار است»چرا در دانشگاه لشگر پیاده کرده اید؟چطور با همه اینها هنوز دم از لزوم حفظ ارامش می زنید؟کدام آرامش؛همان که ماموران شما هر روز،برهمش می ریزند؟...

نه آقای خامنه ای؛شما حالتان خوب نیست؛ اگر خوب بود، می دانستید دستگیری دانشجو و میرحسین موسوی و کروبی و حبس و تبعید احمد زیدآبادی و انتقام گیری از عیسی سحرخیزچاره نیست.می دانستید این«خس و خاشاک»در مقابل چشم ماموران شما «ان‌شاءاللَّه نابود» نخواهند شد.می دانستیدآنکه در سرازیری نابودیست،آن حکومت گر بیماریست که قوه تمیز از دست بداده و افسار به دست سرداران «نقدی» سپرده که در پستوی خانه ها،نماز جمعه به امامت زنان برهنه برپا می دارند و در عیان،روسری بر سرمجید توکلی می کشند.شما اگر حالتان خوب بود،می دانستید،پایان داستان نزدیک است.صبح سبز.

از: نوشابه امیری

No comments:

Post a Comment