Wednesday, December 16, 2009

آقای رفسنجانی! دیدید چه شد؟!

آقای رفسنجانی! دیدید چه شد؟!

بمیرم برای شما آقای رفسنجانی. بد جوری دارند شما را از اریکه ی قدرت به زیر می کشند. من که دلم برای شما کباب می شود. همان طور که امروز دلم برای امام خمینی کباب می شود. می گویند ما ملتی هستیم که حافظه ی تاریخی نداریم. گور بابای حافظه ی تاریخی. ما حافظه ی تاریخی می خواهیم چه کار. امروز را باید دریابیم و آن چه امروز به نفع ماست باید بگوییم. به ما چه که شما مثلا سی سال پیش یا بیست و پنج سال پیش یا بیست سال پیش چه کرده اید. به ما چه که شما در گذشته عالیجناب سرخ پوش بوده اید. به ما چه که شما یک زمانی رئیس آقای فلاحیان بوده اید. همین قدر که امروز حس می کنیم با مائید برای ما کافی ست. من اصلا دوست دارم بر خلاف ایرنا شما را آیت الله، و حتی آیت الله العظمی بنامم. به کسی چه؟ آقا زاده هایتان را هم روی تخم چشم ام قرار دهم. باز به کسی چه. یادش بخیر انگار همین دیروز بود که بر دیوار بلندی در خیابان کریمخان نوشته بودند دشمن رفسنجانی دشمن پیغمبر است. به این روزگار غدّار چه می توان گفت؟ به قول شاعر روزگار است آن که گـَه عزت دهد گـَه خوار دارد / چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد...

دیر نیست که آقای خامنه ای را هم در جایگاه امروز شما ببینیم؛ بلا نسبت بلانسبت ذلیل و بیچاره. دست روزگارست دیگر. دستی قوی که هیچ انسانی را از آن گریز نیست.

خاطر مبارک تان هست که در اوایل سال ۱۳۶۹ نامه ای به ابتکار «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» به امضاء ۹۰ نفر از شخصیت های ملی و مذهبی به صورت سرگشاده خطاب به جناب عالی که رئیس جمهور وقت بودید نوشته شد و در آن انتقادهایی به شیوه کشورداری و خط مشی های اتخاذ شده صورت گرفت و به دستور شما چه پوستی از نویسندگان نامه کنده شد؟ حالا که می بینم خبرگزاری ایرنا به سبک رفقای شوروی درجات شما را خلع کرده و مقام تان را از آیت اللهی به حجةالاسلامی تقلیل داده یاد آن روزها که بر مصدر امور نشسته بودید و حکم می راندید می افتم و جگرم آتش می گیرد. یعنی این همان آقای رفسنجانی ست که به خاطر نوشته شدن یک نامه خطاب به او، عده ای روانه زندان می شدند و شکنجه می شدند، حتی اگر پیرمردهای محترمی بودند که توان شلاق خوردن نداشتند ولی شلاق می خوردند و مجبور به توبه می گشتند؟ آیا این همان آقای رفسنجانی ست؟

می بینید حاج آقا! زمانه با آدم بد جوری بازی می کند. آدم را از اوج به زیر می کشد. آدم را ملعبه ی دست یک مشت سیاست بازِ تازه از تخم در آمده می کند. کاش رفیق سابق تان، همان که شما و آقای موسوی و کروبی و خاتمی را برادران سابق نامید از زمانه درس بگیرد. مراقب باشد که فردا روزی کسی درجات او را خلع نکند و از مقام خدایی به حضیض ذلت و خواری نکشاند. درد دارد حاج آقا نه؟

No comments:

Post a Comment