Sunday, November 15, 2009

نگذاريم مبارزات 100 ساله ي آزاديخواهي منحرف شود

نگذاريم مبارزات 100 ساله ي آزاديخواهي منحرف شود

سلام به همه ي سبزهاي عزيز

به عنوان مقدمه

اخيراً عده اي از كارشناساني كه در برنامه هاي مختلف شبكه هاي BBC و VOA و ساير شبكه هاي فارسي زبان حضور پيدا مي كنند، سعي دارند به نوعي القاء كنند كه جنبش سبز ايران توسط عواملي كه عمدتاً خارجي هستند (شايد سلطنت طلب ها شايد هم نه!) رهبري مي شوند و قصد اتصال يك سر جنبش مردمي ما را به احزاب و جريانات خيالي و بعضي از خارج نشينان دارند كه هيچ نقشي در حركت امروز مردم ندارند

مهندس موسوي، حجت الاسلام كروبي و حجت الاسلام خاتمي و ساير حاميان اصلي ما را به عنوان سد معبر در راه سبزمان معرفي مي كنند و مرتباً و مؤكداً اعلام مي كنند كه اينها صلاحيت و جسارت رهبري را ندارند. و اصلاً مردم قبولشان ندارند. اين ها خودشان از همين نظام اند و....

و حرف هايي كه فقط در ظاهر درست به نظر مي رسد اما پس از اندكي فكر كردن (بدون جهت گيري) مي بينيم كه با توجه به قرائن و شواهد منطقاً قابل پذيرش نيست. حالا خودشان نشسته اند آن طرف چون دست حاكميت به آنها نمي رسد و بدون كمترين واهمه اي، آزادانه حرف خود را مي زنند.

تنها آقاي دكتر سازگارا و تا اندازه اي دكتر نوري زاده اجازه انحراف بحث ها را نمي دهند. كه جا دارد از اين دو بزرگوار تشكر شود. البته بسياري روشنفكران و انديشمنداني هستند كه مطالب را درست بررسي مي نمايند، اما متاسفانه كمتر در برنامه ها دعوت مي شوند.

آخر نمي دانم اگر سلطنت طلب ها توان رهبري و آوردن جمعيت 3 ميليون نفري به خيابان داشتند، پس چرا خود همين مردم اخراجشان كردند؟ چرا در طول اين 31 سال نتوانستند حتي يك عمل سياسي انجام بدهند كه خودي نشان دهند؟ نهايت كار آنها كشاندن حدود 50 نفر به ميدان محسني بود! (من خودم تا قبل از دولت آقاي خاتمي، شديداً طرفدار سلطنت طلب ها بودم، البته از نوع نيمه مذهبي!!! و اتفاقا چون فكر مي كرديم كه مي توانيم كاري بكنيم، خيلي هم انرژي و وقت مي گذاشتيم و آخرش بن بستي بود كه اي كاش زودتر به آن مي رسيديم!)

اين در حالي است كه رهبران اصلي ما همانها هستند كه در 22 خرداد با راي بالاي مردم برگزيده شده اند. و رهبران درجه دوم انديشمندان و مبارزاني هستند كه در بين مردم جايگاه قابل قبول دارند از جمله آقايان سيد محمد خاتمي، اكبر گنجي، آيت اله منتظري، آيت اله صانعي، دكتر سروش و... . و رهبران درجه سوم سياستمداران، روزنامه نگاران، معلمان و استادان و كلاً كساني كه مي توانند براي عده اي از ما آگاهي ايجاد كنند. و در آخر هر يك از ما مي توانيم رهبري جنبش را در خانواده خود و در جمع هاي دوستانه داشته باشيم يا حداقل به عنوان يك نيروي فعال باشيم.

مرد ادب

مير حسين موسوي مردم را به عدم قانون شكني و مبارزه مدني و غير ساختار شكن دعوت كرده و تا كنون 14 بيانيه بسيار مهم منتشر كرده كه با توجه كامل به آن پيروزي با كمترين هزينه و در سريعترين زمان در دسترس است. تمام مشكلاتي كه اين دولت و حتي كل نظام براي مردم و كشور ايجاد كرده اند و هدف ما حل و ريشه كني آنهاست، به علت عدم توجه به قانون اساسي يا حذف عملي ماده ها و بندهايي از آن بوده است. حكومت با اجراي كامل قانون اساسي اجازه هيچ دخالتي در زندگي شخصي و اجتماعي انسانها ندارد. تا زماني كه كسي عليه نظام دست به اسلحه نبرد يا بطور مشخص و بوضوح توطئه عليه نظام نچيند، نظام به هيچ عنوان حق عكس العمل تند ندارد. شنود و بررسي پنهاني رفتار انسانها جرم بوده، اجتماعات و راهپيمايي به شرط عدم حمل سلاح و عدم توهين به مباني اسلام (و نه نظام!) بطور كلي و در هر مقياسي آزاد است.

ميرحسين موسوي دولت و نظام را به رعايت قانون دعوت كرده و آنها نمي پذيرند و با قانون شكني آخرين روز هاي حيات خود را به سختي مي گذرانند.

و البته نكته مهم، ما نيازي به شكستن ساختار نداريم چون طبق فرموده آيت اله خميني (پيوست پيش نويس قانون اساسي) ولايت فقيه جزء ساختار به حساب نمي آيد. آيت اله خميني گفتند در صورت نبود ولايت فقيه هم اين نظام به راه خود ادامه مي دهد و خللي در نظام پيش نمي آيد.

ما مي خواهيم به ارزش ها و دستاوردهاي سالهاي اول انقلاب برگرديم ولي انقلاب نمي كنيم.

وقتي بتوانيم تغييري اعمال كنيم و دولتي بر سر كار آوريم كه در آن قانون بطور كلي و دقيق رعايت شود، و همه (بدون استثناء) موظف به مراعات آن باشند، نيازي به شكستن ساختار نيست.

مطمئن باشيد كه از سن و سال ميرحسين گذشته كه تازه بعد از 20 سال سكوت و نگاه عميق به حكومت از گوشه هاي فراموش شده، بيايد و تشنة قدرت باشد و بخواهد ديكتاتوري راه بيندازد! بزرگترها دولت مقتدر آقاي موسوي را، حداقل از نظر اقتصادي و فرهنگي و ديني خوب به ياد دارند. آن هم در بدترين شرايط ممكن، جنگ خارجي و داخلي، سركوب شديد مخالفان توسط نهاد هاي موازي رهبري حكومت (لاجوردي، يزدي، خلخالي و خيلي هاي افراد و احزاب ديگر) كه عملاً خود مختار شده بودند!!! ، قيمت فاجعه آميز نفت و از كار افتادن بيش از نيمي از صنعت كشور. آيا بيانيه هاي آقاي موسوي و حملات تند و منطقي او هم به دولت و هم به كل نظام كمتر از يك برانداز بوده و هست؟

يك كمي فكر كنيم مي بينيم كه روي سخن آقاي موسوي دقيقاً اشخاص قانون گريز و قانون شكن است.

شيخ شجاع اصلاحات

آقاي كروبي هم كه كمتر كسي فكر مي كرد كه اين چنين به جان قانون شكنان بيفتد و آبروي نداشتة دشمنان ملت را ببرد، آنچنان شجاعانه گام بر مي دارد كه گاهي خودم هم مي ترسم چه رسد به اين كودتاچي هاي بدبخت كه گرفتار چنين شيخي شده.

بله چه كسي مصمم تر و بي باك تر از شيخ شجاع اصلاحات در تاريخ معاصر ايران سراغ داريد؟ آيا اين ضرباتي كه كروبي به جاهاي بسيار حساس دولت كودتا زد، را كسي مي توانست بزند؟ آيا كسي به اندازه كروبي داد و هوار سر حكومت كرد؟ او كه عليه حكومت اسناد بسيار مهمي در دست دارد از هر فرصتي براي ديدار و تماس با ميرحسين، خاتمي، علما و مراجع و مردم استفاده مي كند. و آنقدر شجاعانه و بعضاً بي ملاحظه ! صحبت مي كند كه انگار يادش رفته چه دشمنان سفاكي دارد!

سيد خندان

سيد محمد خاتمي را اگر ما نشناسيم كه ديگر بايد برويم بميريم!!!

تعريف كامل آقاي خاتمي: يك روحاني مردمي كه از نظر سياسي و فرهنگي تا دنيا دنياست احترامي كه در جهان و مجامع بين المللي دارد، يك آمريكايي يا اروپايي هم پيدا نخواهد كرد و مايه فخر كشورمان است. گفتگوي تمدن ها و تخصيص سالي به اين نام كوچكترين نمونه است.

نمي گويم در زمان او طعم آزادي را چشيديم ولي بوي آزادي به مشام مي رسيد. هر چه توانست كرد ولي در اكثر موارد با حكم حكومتي مواجه مي شد. علم و ورزش و فرهنگ و دين پيشرفت بسيار داشت. موسيقي پاپ، مجامع و محافل علمي، ادبي، فلسفي، افرادي چون گنجي، سروش در اين دوره ظهور كردند. احزاب تا اندازه اي فعال شدند. كتاب و كتابخاني ارج نهاده شد. و هزاران حرف گفتني ديگر.

چرا موسوي و كروبي و خاتمي فرمان براندازي نمي دهند؟

ديگر از اين پيرمردهاي مهربان چه انتظاري داريد؟

بدون كوچكترين امكاناتي همه مشاغل و مناصب حكومتي خود را ترك گفته و عليه آن به جهادي برخواسته اند كه هر لحظه جانشان در خطر است. مانند زندانيها در خانه و جامعه خود تحت كنترل بسيار شديد هستند. واضح است كه اينها هيچ گاه سازش نخواهند كرد وگرنه اينچنين نمي كردند و حداقل پلي را براي برگشت سالم مي گذاشتند. اين مبارزان تا بساط دروغ را از ايران عزيز نزدايند و قانون اساسي كامل و بدون اغماض استثنائات اجرا نشود، نمي نشينند. كه البته همه ميدانيم قانون اساسي نقص هايي هم دارد ولي قابل اصلاح است.

ديگر چه كار كنند؟ بيايند بگويند مي خواهيم اين دولت و حكومت را سرنگون كنيم؟ خب پدر آنها كه هيچ، پدر ما را هم در مي آوردند. چون آن وقت ما هم پشت سر يك عده ضد انقلاب و بر انداز راه افتاده ايم!!! فكر مي كنيد براي حكومت كاري دارد؟ به جرم برانداز خودمان هيچ، 7 نسل بعدمان را هم اعدام مي كنند.

در آمريكا اگر كسي بگويد مي خواهم نظام را براندازم با او چكار مي كنند؟ آقايان خارج نشين روي ميزشان قهوه گذاشته اند و شعار لنگش كن مي دهند.

هدف ما چه بوده و چيست؟

وقتي موسوي و كروبي مرتباً مي گويند جمهوري اسلامي، آيا اين نظام كنوني را مي گويند؟

نه خير! آن جمهوري اسلامي بود كه سال 57 پيروز شد و به 66 و 67 نكشيد!!! يعني هنوز آنقدرها فاسد نشده بود. منظور جمهوري واقعي، اسلامي واقعي، استقلال واقعي و آزادي واقعي است.

آيا اين 4 كلمه، همة آمال و آرزوهاي مشترك ما نيست؟

حركت جنبش سبز مردم ايران ادامه انقلاب 57 است كه آن را منحرف كردند.

مگر ما چه مي خواهيم بيشتر از اين؟ بيش از صد سال است از ابتداي مشروطه تا كنون براي همين چند آرمان مبارزه مي كنيم. اين جنبش ادامه انقلاب 57 است، انقلابي كه صورت گرفت خوب جلو رفت ولي نتوانست خود را حفظ كند و مي بينيم بعد از مدتي آنچنان آلوده شد كه خود به استبداد بعدي انجاميد. و عملاً استبداد غير ديني جاي خود را به استبداد ديني كه 100 بار بدتر از استبداد غير ديني است داد. ما براي ارزش هايي كه پدران و مادران ما با انقلاب 57 خواستار آن بودند مبارزه مي كنيم. ما مي خواهيم انقلاب را به مسير اصلي خود بازگردانيم. مسيري كه به سوي دموكراسي و جمهوريت مي رود، نه ولايت مطلقه فقيه و استبداد ديني.

100 سال پدران و مادران و نسل هاي قبل از ما در راه آزادي و استقلال جانفشاني كردند خون دادند، سرمايه دادند و ... اكنون به بركت آگاهي و بيداري اين نسل و همچنين ذخايري از تجربه كه در اين 100 سال مبارزه بدست آمده و همچنين انسان هايي آزاده كه از جان گذشته اند، وقت چيدن ميوه خوش طعم مبارزات چندين نسل نزديك است.

خواهش اين حقير از همه انسانها (چه سبز چه غير سبز!) اين است كه به هم قول بدهيم وقت بيشتري براي انديشيدن بگذاريم.

تا هم ما سبزها از راهي كه در پيش داريم دچار انحراف نشويم و هم دشمنان ما هم پس از گذشت زمان آگاه شوند.

سبز خواهيم ماند

به ياد همه شهدا و اسيران جنبش سبز ايران

No comments:

Post a Comment